سلام
اصولاً آدما نگاه کردن به غروب خورشید رو دوست دارن همینطور نگاه کردن به دریا رو حالا این دو تا رو تواماً تصور کن .
فکر کن که تو ساحل نشستی و داری دریا و غروب خورشید رو نگاه میکنی ، بی نهایت دریا و زیبایی غروب چشماتو نوازش میده و صدای برخود امواج به ساحل گوشاتو . جمعه گذشته همه این صحنه های قشنگ از مقابل چشمای من گذشت . یه لحظه از خودم پرسیدم آیا واقعاً انسان مستحق ای همه زیبایی هست ؟؟
برای خورشید
خورشید ای بزرگ نور افشان جهان هستی چگونه با تو و از کدامین ویژگی تو سخن بگویم ؟. از طلوع فجر آفرینت که امید بهروزی را در دلها ایجاد می کند و یا از غروب دل انگیزت که با نگرش به آن گویی باری از غم و اندوه بر گستره عالم فراگیر شده و سایه افکنده است ؟. از هر یک از خصایص تو سخن گفتن مدتها به طول خواهد انجامید که از توان من خارج است لیک نگفتن از تو نیز ظلم و ناسپاسی است چرا که از نعمت وجود تو کوچکترین موجود روی زمین بهره فراوان می برد ، چه رسد من و سایر همنوعانم که تعداد آنها نیز بیشمار است . برگردیم به ظهور شکوهمند ، حماسی و فجر آفرینت ، آری ! همین که ذره ای از نور با عظمت تو از پشت قله های سر به فلک کشیده خود نمایی کرده و برخورد محبت آمیز آن به چهرة لطیف آدمی بیدار باش داده و او را بسوی روزی نو و حیا تی دگر فرا می خواند ، بر خود می بالم ، چه افتخاری از این بزرگتر که تو تمام وجود خود را برای خدمت به بشر در طبق اخلاص قرار داده ای ؛ مگر این انسان کیست ؟ چیست ؟ که باید این سر چشمة نور افشان هر روز خود را برای خدمت گذاری به او آماده کرده و با پای خود به صحنة کارزار بیاید . این جاست که بیشتر می اندیشم و به این نتیجه می رسم که باید جهان را به قدر دانی از آنکه تو را به وجود آورده است دعوت کرد و سر تعظیم و بندگی به در گاه با عظمت او فرود آورد .
یا علی مددی